English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 162 (5788 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To search ones conscience . U کلاه خود را قا ضی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
conscience U وجدان
up my conscience U به وجدانم سوگند
conscience U دل
conscience U باطن
conscience U ذمه
conscience U ضمیر
a guilty conscience [about] U وجدان با گناه [بخاطر]
conscience-stricken U دچار ناراحتی وجدان یا احساس گناه
conscience-stricken U وجدانزده
conscience-stricken U گرفتار عذاب وجدان
it stings the conscience U وجدان را نیش میزند
liberty of conscience U ازادی عقیده یا فکر
seared conscience U وجدان پینه خورده
With a clear conscience. U با وجدان پاک
I cannot square it with my conscience to ... U من این را نمی توانم به وجدانم وفق بدهم ...
bad conscience U عذاب وجدان
seared conscience U وجدان بیحس
a clear conscience U وجدان پاک
bad conscience U وجدان بد
pricks of conscience U سرزنش ها یا نیشهای وجدان
A guilty conscience needs no accuser. <proverb> U کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
With an easy mind (conscience). U با خیال (وجدان ) راحت
conscience [archaic for: consciousness] U حس اگاهی
conscience [archaic for: consciousness] U آگاهی
conscience [archaic for: consciousness] U هوشیاری
conscience [archaic for: consciousness] U اطلاع
conscience [archaic for: consciousness] U هشیاری
The crime lies heavily on his conscience. U جنایت اش بار سنگینی بر وجدان اواست
A clear conscience fears no accusation <proverb> آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است
Excuses always proceed from a guilty conscience. <proverb> U کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
to search U جستجو کردن
the search of U جستجوی چیزی
to search for anything U پی چیزی گشتن
to search for anything U چیزیراجستجو کردن
to search out U پیدا کردن
right of search U حق بازرسی کشتی در دریاها
search me <idiom> U نمی دونم ،ازکجا بدونم
right of search U حق جستجو
right of search U حقی که کشتیهای دول متحارب برای جستجوی ناوگان ممالک بیطرف به منظور مطمئن شدن از بیطرفیشان دارند
in search of U بجستجوی
in search of U در جستجوی
to search [for] [someone] U دنبال [کسی] گشتن [ برای مثال پلیس]
to search U گشتن [جستجو کردن]
search U جستجو
to search after U تحقیق کردن
to search after U کاوش کردن
search U بررسی وشناسایی زمین
search U مراقبت کردن از زمین
search U کاوش کردن زمین
search U شناسایی کردن
search U درو در عمق با اتش
search U تجسس کردن
search U تجسس تفتیش کردن وارسی کردن وارسی
search U بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
to search after U جستجو کردن
search U تجسس
search U تکاپو بازرسی
search U کاوش
search U جستجوکردن
search U گشتن
search U بازرسی کردن
search U تلاش
search U تفتیش
search U روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
search U جستجو کردن
to search after U زیر و رو کردن
search U جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
search U جستجو برای یک موضوع داده
search U فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
search U بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
search U جستجویی که هر عنصریت
search U 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
search U جستجوی متن ها روی یک موضوع خاص با یک داده مشخص
search U روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
search U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
to search after U بازرسی کردن
search warrant U حکم تفتیش منزل
specific search U تجسس اختصاصی منطقه
sequential search U جستجوی ترتیبی
sector of search U منطقه تجسس رادار
sector of search U منطقه مراقبت رادار
sector of search U منطقه کاوش
body search U بازرسیبدنی
search one's soul <idiom> U کنکاش کردن درمورد بی گناهی کسی
search results U نتایج جستجو
search result U نتیجه جستجو
search party U دستهی جستار گرد
search party U گروه پیگرد
search parties U دستهی جستار گرد
search parties U گروه پیگرد
search results U نتیجه های جستجو
visit and search U بازدید و تجسس کردن ناو
specific search U شناسایی مخصوص
search warrant U حکم بازرسی و ورود
binary search U جستجوی دودوئی
blind search U جیستجوی بی نتیجه
chaining search U جستجوی زنجیرهای
dichotomizing search U جستجوی دورستهای
dichotomizing search U روش جستجو سریع برای استفاده از لیست داده ها.
dichotomizing search U جستجوی دو حالته
dichotomizing search U جستجوی دوقسمتی
disjunctive search U جستجو برای داده هایی که لااقل با یکی از اعداد کلید مط ابق هستند
exhaustive search U جستجو هر رکورد در پایگاه
search coil U پیچک کاشف
fibonacci search U جستجو فیبو ناجی
fibonacci search U جستجوی فیبوناچی
binary search U جستجوی دوتایی
backward search U جستجوی پسرو
area search U جستجوی ناحیهای
search warrant U حکم تفتیش
search warrant U اجازه تفتیش
search warrants U حکم تفتیش منزل
search warrants U حکم بازرسی و ورود
search warrants U حکم تفتیش
search warrants U اجازه تفتیش
air search U تجسس هوایی
air search U مراقبت هوایی
antisubmarine search U عملیات تجسس ضد زیردریایی
antisubmarine search U کاوش ضد زیردریایی
area search U کاوش منطقه
area search U کاوش منطقه با دیدبانی بصری کاوش منطقهای
area search U جستجوی ناحیه
area search U جستجوی دامنهای
global search U جستجوی سراسری
search sweeping U مین روبی ازمایشی
search and replace U جستجوی کلمه پرداز و تابع جایگزینی مربوط به فایل کامل یا متن
search and replace U خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
search and replace U جستجو و جایگزینی
search and rescue U عملیات تجسس و نجات
search cycle U چرخه جستجو
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
search key کلید جستجو
search light U نورافکن
search memory U حافظه جستجو
search mission U ماموریت تجسس زمینی به وسیله هواپیما
search radar U رادار تجسسی
search string U رشته جستجو
search sweeping U مین روبی مراقبتی
search and clear U جستجو و پاک کردن دشمن
retrospective search U جستجوی متن ها دریک موضوع مشخص ازیک داده
cover search U جستجوی بهترین منطقه پوشش عکاسی هوایی
multifile search U جستجوی چند پروندهای
linear search U جستجوی خطی
intercepting search U کاوش برای رهگیری هوایی تجسس با رادار به منظوررهگیری
global search and replace U جستجو و جایگزینی سراسری
search light illumination U روشن کردن منطقه با نورافکن
search light illumination U روشنایی با نورافکن
parallel search storage U انباره جستجوی موازی
quadratic quotient search U الگوریتم بازرسی کننده که به هنگام تست مکانهای بعدی جدول از یک ادرس دوگانه استفاده میکند
air search radar U رادارردیابهوایی
track search keys U کلیدهایجستجویزمان
case sensitive search U جستجو برای حساسیت نسبت به بزرگ یا کوچک بودن حرف
edit/search buttons U دکمهجستجوگر
edit/search buttons U اصلاحگر
automatic search jammer U دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
total search result U مجموع نتیجه جستجو
search attack unit U یکان تجسس و تک ضدزیردریایی
search attack unit U ناو گروه شکارزیردریایی
optimum tree search U جستجوی بهینه درخت
air search attack unit U تیم تجسس و نابودی هوایی تیم تک اکتشافی هوایی
HE has plenty of excuses who is in search of trick. <proverb> U ییله جو را بهانه بسیار است .
Recent search history Forum search
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1The below message appears under Search line
0chiropractor
0no matter te tailoring of the situation one goal remains at the end of every school search matching
0این متن را می خواهم در تحقیقم استفاده کنم اگر کمکم نماید ممنون می شوم
0این متن را می خواهم در تحقیقم استفاده کنم اگر کمکم نماید ممنون می شوم
0این متن را می خواهم در تحقیقم استفاده کنم اگر کمکم نماید ممنون می شوم
0این متن را می خواهم در تحقیقم استفاده کنم اگر کمکم نماید ممنون می شوم
0این متن را می خواهم در تحقیقم استفاده کنم اگر کمکم نماید ممنون می شوم
0این متن را می خواهم در تحقیقم استفاده کنم اگر کمکم نماید ممنون می شوم
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com